روز اول ورود دخترکم به مهد
نمیدونم چی بگم فقط میتونم خدا رو شاکر باشم به خاطر داشتن نعمت بزرگی مثل تو دخترک نازم دیروز اولین روز ورودت به یک محیط اجتماعی جدید بود ...از یکی دو روز قبلش راجع به مهد کودک و کارهایی که توش انجام میدن باهات صحبت کردم و تو با اشتیاق کامل گوش میدادی و وقتی ازت میپرسیدم حالا دوست داری بری پیش نی نی ها و تو عسلکم با یه خوشحالی خاصی سرتو تکون میدادی .یعنی دوست دارم برم ....صبح که بیدارت کردم گفتم مامانی میخواییم بریم ددر پیش نی نی ها تا اسم دردر شنیدی بلند شدی و مثل همیشه زیباترین لبخند دنیا رو تحویلم دادی ....قربون اون خوش اخلاقیت برم من.....بعد از اینکه یه لباس مناسب به کمک خودت (ازت میپرسیدم مامانی این به نظرت خوبه؟...
نویسنده :
مامانی
0:50